جدول جو
جدول جو

معنی برف سنب - جستجوی لغت در جدول جو

برف سنب
(رَ دَ / دِ)
سوراخ کننده برف. ثاقب الثلج. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از برف آب
تصویر برف آب
(دخترانه)
آبی که از ذوب شدن برف سرازیر می شود و جویباری تشکیل می دهد (نگارش کردی: بهفراو)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از برف روب
تصویر برف روب
روبندۀ برف، کسی که برف را از روی بام یا زمین می روبد، ماشین های مخصوص که در زمستان جاده ها را از برف پاک می کنند
فرهنگ فارسی عمید
(نَنْ دَ /دِ)
آنکه شغل برف روفتن دارد. کسّاح.
لغت نامه دهخدا
(بَ)
برفاب. آب برف. (برهان) (ناظم الاطباء). ماءالثلج. آب که از ذوب شدن برف بحاصل آید. (یادداشت مؤلف).
لغت نامه دهخدا
تصویری از برق سنج
تصویر برق سنج
اندازه گیری برق، کنتور
فرهنگ لغت هوشیار
نام مرتعی در حوزه ی شهرستان آمل
فرهنگ گویش مازندرانی